کد خبر : 35939 / /
/

سرگذشت تلخ پسر نوجوانی که مواد فروش شد

پسر نوجوان گفت: پدر و مادرم همیشه دعوا می‌کردند. من از رفتار آنها خیلی ناراحت بودم. دوست نداشتم در خانه باشم به همین دلیل دوستم را در پخش مواد همراهی کردم.

سرگذشت تلخ پسر نوجوانی که مواد فروش شد

ستار پسر نوجوانی است که دوستش را در یک ماجراجویی همراهی کرده و حالا این ماجراجویی به یک پرونده بزرگ برای او تبدیل شده است.

ستار از زندگی پرتنش خانوادگی‌اش می‌گوید:

اتهام حمل مواد مخدر را قبول داری؟

من این کار را نکردم. فقط با دوستم رفته بودم که تنها نباشد.

می‌دانستی برای توزیع مواد می‌روید؟

بله می‌دانستم ولی اصلاً نمی‌دانستم کار خطرناکی است. دوستم گفت یک شغل نان و آب‌دار پیدا کرده. به من گفت بیا برویم مواد پخش کنیم. گفت خودمان که نمی‌کشیم فقط پخش می‌کنیم کلی پول گیرمان می‌آید، من هم خواستم ببینم چطوری است رفتم که امتحان کنم.

پول لازم داشتی؟

نه. من خانواده‌ای دارم که دست‌مان به دهان‌مان می‌رسد، پول نمی‌خواستم.

پس چرا رفتی؟

از سر کنجکاوی رفتم. می‌خواستم تا آخر شب خانه نباشم برای همین رفتم.

چرا می‌خواستی خانه نباشی؟

چون پدر و مادرم همیشه دعوا می‌کردند. من از رفتار آنها خیلی ناراحت بودم. دوست نداشتم در خانه باشم. آنها هر کدام اتاق جدا دارند. مدام به هم توهین می‌کنند و دعوا می‌کنند، بعد سر من و خواهرم منت می‌گذارند که به خاطر شما با هم مانده‌ایم.

طلاق بگیرند بهتر است؟

بله بهتر است. من از این زندگی خسته شده‌ام.

می‌دانی ممکن است حکم سنگینی بگیری؟

اشتباه کردم. اصلاً غلط کردم. اگر قاضی من را ببخشد می‌روم سر درس و زندگی‌ام. اصلاً می‌روم خانه مادربزرگم می‌مانم که پدر و مادرم را هم نبینم.

اگر قاضی تو را ببخشد چه می‌کنی؟

سربه‌راه می‌شوم. دوستی‌ام را با ساسان قطع می‌کنم، سر زندگی‌ام می‌روم و با مادربزرگم زندگی می‌کنم. درس می‌خوانم تا از راه درست پول دربیاورم./ رکنا

copied
ارسال نظر

خبرگزاری نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند. لطفا از نوشتن نظرات خود به لاتین (فینگیلیش ) خودداری نمایید توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت و منفی استفاده کنید.