کد خبر : 45876 / /
/

داستان بدشانسی‌های زن جوان در شوهر کردن | هر دو شوهرم تبهکار حرفه‌ای از آب درآمدند

زن جوانی به دلیل تهدیدها و آزارهای همسرش به پلیس پناه برد و گفت: او حتی مادرم را هم به قتل تهدید می‌کند.

داستان بدشانسی‌های زن جوان در شوهر کردن |  هر دو شوهرم تبهکار حرفه‌ای از آب درآمدند

زن جوانی به دلیل تهدیدها و آزارهای همسرش به پلیس پناه برد و گفت: او حتی مادرم را هم به قتل تهدید می‌کند.

 زن ۲۶ ساله‌ در حالی که نوزاد ۲ ماهه‌ای در آغوش داشت و برای گریز از رفتارها و تهدیدهای هولناک شوهرش به قانون متوسل شده بود درباره سرگذشت تاسفبار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: در خانواده‌ای ۵ نفره و در یکی از شهرهای مرزی خراسان رضوی به دنیا آمدم.

پدرم اگرچه زمین‌های کشاورزی داشت، اما از طریق حرفه خیاطی روزگارش را می‌گذراند تا اینکه به پیشنهاد یکی از مشتریانش به فروش مواد مخدر روی آورد و خیلی زود کارگاه کوچکش را تعطیل کرد. او در نهایت به انتقال محموله‌های سنگین مواد مخدر مشغول و ۱۸ سال قبل دستگیر شد و هنوز هم در زندان است.

من هم تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواندم و بعد از آن مراقب خواهر کوچک‌ترم بودم تا مادرم که در خانه‌های مردم کارگری می‌کرد از سر کار بازگردد. در این شرایط مدام از سوی اطرافیان و همسایگان به خاطر پدرم که در زندان بود، تحقیر می‌شدم تا اینکه در ۱۵ سالگی عاشق پسر همسایه شدم.

هوتن هم ۲ ماه بعد از ارتباط پنهانی به خواستگاری‌ام آمد، ولی مادرم به شدت با ازدواج ما مخالفت کرد چراکه همه اهل محل او را جوانی بدنام و دزدی سابقه‌دار می‌دانستند که به هیچ‌کس رحم نمی‌کند. ولی من که در آن سن و سال هیجانی قرار داشتم به ازدواج با او اصرار کردم و مدعی بودم که او بعد از ازدواج دست از این کارهای زشت برمی‌دارد.

بالاخره مادرم رضایت داد و من و هوتن ازدواج کردیم. او با ابراز علاقه به من ادعا می‌کرد بعد از ازدواج هر چیزی که بخواهم برایم تهیه می‌کند و نمی‌گذارد در زندگی سختی بکشم. من هم که از تحقیرهای دیگران به خاطر جرم پدرم خسته شده بودم بیشتر از گذشته به هوتن دل بستم، اما هنوز ۲ ماه از آغاز زندگی مشترک ما نگذشته بود که هوتن به جرم سرقت روانه زندان شد. در این شرایط مادرم تلاش کرد طلاق مرا بگیرد، ولی هوتن با سپردن وثیقه از زندان آزاد شد و مرا با خودش به تهران برد. در واقع با چرب‌زبانی‌هایش مرا فراری داد.

خلاصه یک ماهه دخترم را باردار بودم که به مادرم زنگ زدم و با ابراز پشیمانی به خانه بازگشتم. هنوز ۳ماه از این ماجرا نگذشته بود که هوتن محکوم شد و به زندان رفت. درطول ۱۰ سال زندگی مشترک او فقط یک سال در کنار من بود، ولی متاسفانه هنگامی که به مرخصی آمد من دومین فرزندم را هم باردار شدم. این در حالی بود که مخارج من و فرزندم را مادرم پرداخت می‌کرد تا اینکه سال گذشته کارد به استخوانم رسید و از شوهر تبهکارم طلاق گرفتم چراکه او در زمان مرخصی هم به جرم سرقت دستگیر شد.

چند ماه بعد از طلاق، برادر یکی از ساکنان مجتمع مسکونی مرا خواستگاری کرد. من هم با او ازدواج کردم. اکبر هم دو بار ازدواج کرده و جدا شده بود، اما وقتی وارد زندگی او شدم تازه فهمیدم که او هم مردی سابقه‌دار است و نه تنها همسرش حکم جلب او را دارد، بلکه تحت تعقیب پلیس هم هست.

این در حالی بود که من در همان ماه اول زندگی مشترک پسرم را باردار شدم و نتوانستم طلاق بگیرم. در همین حال اکبربه شدت مرا کتک می‌زند و بدرفتاری می‌کند تا جایی که یک روز چهارلیتری بنزین را به خانه پاشید و قصد داشت من و فرزندانم را به آتش بکشد که من از خانه فرار کردم. ولی او دست از تهدید و رفتارهای وحشتناک خود برنمی‌دارد و حتی مادرم را هم تهدید به قتل می‌کند. به همین خاطر به قانون پناه آورده‌ام تا چاره‌ای بیابم.

به دستور سرهنگ قاسم همت‌آبادی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) بررسی‌های قانونی و اقدامات مشاوره‌ای درباره این پرونده به گروه مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد./همشهری

copied
ارسال نظر

خبرگزاری نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند. لطفا از نوشتن نظرات خود به لاتین (فینگیلیش ) خودداری نمایید توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت و منفی استفاده کنید.