نخستین روزهای مهر بود و ترافیک صبحگاهی پایتخت بیشتر از قبل با اعصاب و روان رانندگان و مسافرانی که برای رسیدن به مقصد عجله داشتند بازی میکرد. در همین موقع یک تاکسی مقابل مجتمع قضایی خانواده توقف کرد و زن جوانی با عجله پیاده شد.
مدتی بود به همسرم شک کرده بودم اما چون مدرکی نداشتم نمیخواستم زندگیم را تباه کنم . به خیلی ها فکر میکردم که ممکن است با همسرم ارتباط داشته باشند اما حتی یک درصد هم فکرش را نمی کردم آن زن خواهرم باشد.
زن جوان پس از آشنایی با مردی جوانتر از خودش در فضای مجازی و برقراری ارتباط نامشروع با او، نقشه قتل شوهر پولدار و برجسازش را کشید و با همدستی معشوق خود آن را اجرا کرد.
آن زمان ۱۳ سال بیشتر نداشتم و تنها به خاطر احساسات و عواطف آغاز دوران نوجوانی، هیجان زده شده بودم. هیچ چیزی درباره زندگی مشترک نمی دانستم و همین که آن پسر غریبه به من ابراز علاقه کرد دیگر دلم را به او باختم و ...